چراغ سبز ترامپ به ناتو برای سرنگون کردن جت‌های روسی ترامپ: اوکراین می‌تواند همه خاکش را به شکل اولیه‌اش پس بگیرد دیدار مجدد عراقچی و مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در نیویورک دیدار گروه الدرز با وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران سرویس مخفی آمریکا: یک تهدید قریب‌الوقوع را در نیویورک خنثی کردیم گروسی: بازرسان هسته‌ای در صورت توافق به ایران می‌روند آلمان: حتی پس از اعمال تحریم‌ها، در‌های مذاکره با ایران باز است واکنش حماس به کنفرانس راهکار دو دولتی در نیویورک رسانه عبری: جولانی جبل الشیخ را به اسرائیل داد اردوغان در اجلاس سازمان ملل: منطقی برای توحش اسرائیل وجود ندارد گروسی رسماً نامزد دبیرکلی سازمان ملل شد روبیو: برخی رهبران جهان برای چند دقیقه دیدن ترامپ التماس می‌کنند! رایزنی عراقچی و دیپلمات‌های ارشد اروپایی در نیویورک ترامپ در مجمع عمومی سازمان ملل: دوره من عصر طلایی آمریکاست/ به ۷ جنگ پایان دادم هشدار عراقچی نسبت به تبعات هرگونه استفاده ابزاری ۳ کشور اروپایی از شورای امنیت
«راهبرد معاصر» گزارش می‌دهد؛

بگرام و مواجهه جدید ترامپ با چین

صحبت از بازپس‌گیری بگرام، به اندازه‌ای که بیانگر معضلی راهبردی است که واشنگتن در رویارویی خود با چین تجربه می‌کند، نشان‌دهنده طرحی واقع‌بینانه نیست.
تاریخ انتشار: ۱۰:۰۲ - ۰۲ مهر ۱۴۰۴ - 2025 September 24
کد خبر: ۲۸۹۸۲۷

بگرام و مواجهه جدید ترامپ با چین

به گزارش «راهبرد معاصر»؛ پایگاه هوایی بگرام نماد مرحله کاملی از حضور آمریکا در افغانستان است؛ چه اینکه واشنگتن دو دهه از آن به عنوان بزرگترین پایگاه نظامی خود در آسیای مرکزی برای عملیات هوایی و اطلاعاتی در منطقه استفاده می‌کرد. هنگامی که نیروهای آمریکایی سال ۲۰۲۱ میلادی به طور خفت باری از افغانستان عقب‌نشینی کردند، به نظر می‌آمد این کشور دوران طولانی سلطه پذیری خود را ورق زده است.

خروج آمریکا صرفاً تصمیمی نظامی نبود؛ بلکه اوج توافقی سیاسی بود که واشنگتن با کابل امضا کرد

با وجود این، زمزمه‌هایی از واشنگتن و اعلام نیاز دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا به بازپس‌گیری این پایگاه نظامی، گمانه زنی هایی را در زمینه اهداف پشت پرده آمریکا در منطقه‌ای به شدت متغیر به وجود آورده است.

طرح این موضوع به وسیله ترامپ نشان‌دهنده نگرانی اصلی وی در راهبرد آسیایی اش؛ یعنی مقابله با چین است. موقعیت جغرافیایی پایگاه هوایی بگرام، که فاصله کمی با مناطق حساس غرب چین دارد، به آمریکا پنجره ای راهبردی برای نظارت و اعمال فشار بر تحرکات پکن می‌گشاید. این فرضیه مطرح می‌شود، تمایل ترامپ نه صرفاً ناشی از ملاحظات افغانستان، بلکه نشئت گرفته از دیدگاه وسیع‌تری مرتبط با توازن قوای جهانی است.

بازگشت آمریکا به بگرام در شرایط فعلی به دلایل زیر تقریباً غیرممکن به نظر می‌آید:

نخست، اینکه خروج آمریکا صرفاً تصمیمی نظامی نبود؛ بلکه اوج توافقی سیاسی بود که واشنگتن با کابل امضا کرد و در آن پایان اشغالگری و احترام به حاکمیت افغانستان تصریح شد. اعمال مجدد کنترل عملاً به معنای زیر پا گذاشتن تعهدات کتبی و آغاز رویارویی مستقیم با طالبان است که قاطعانه هرگونه بحثی را در این زمینه رد می‌کنند.

دوم، اینکه واقعیت میدانی تغییر کرده است؛ نه سفارت آمریکا در کابل وجود دارد و نه زیرساخت لجستیکی که امکان استقرار آسان نیروهای آمریکایی را فراهم کند. تهدید بازگشت بیشتر به ابزار چانه‌زنی سیاسی تبدیل شده است تا طرحی قابل اجرا.

سوم، اینکه نمی‌توان نادیده گرفت اظهارات ترامپ بُعد داخلی دارد. این اظهارات در چارچوب تلاش‌های وی برای احیای شعار «آمریکا را دوباره بزرگ کنیم» با نشان دادن قدرت و بازیابی ابتکار عمل در موضوعات حساس مطرح می‌شوند.

استفاده از کارت بگرام در اینجا نشان دهنده مشکلی عمیق است؛ اینکه ترامپ به جای ارائه دیدگاه عملی برای مقابله با چین، تهدید به گامی به ظاهر غیرواقعی می‌کند که می‌تواند روابط با کابل را تیره کند و آمریکا را به عنوان کشوری که بار دیگر وعده‌هایش را زیر پا گذاشته است، به تصویر بکشد.

افغان‌ها بگرام را به عنوان بخشی از حاکمیت ملی خود می‌بینند. بیانیه‌های صادر شده از کابل به وضوح تأکید می کند، این پایگاه مشمول مذاکره با هیچ طرفی نخواهد بود و بازگرداندن آن به وسیله قدرتی خارجی گزینه مطرح نیست. این موضع مبتنی بر این واقعیت است که طالبان سال‌های اخیر به دنبال ایجاد سیاست خارجی متعادل، باز کردن کانال‌های دیپلماتیک با کشورهای همسایه و اطمینان دادن به همه مبنی بر اینکه این پایگاه به بستری برای تهدید تبدیل نخواهد شد، بوده است. بنابراین، بازگرداندن این پایگاه به واشنگتن نه تنها با منافع ملی افغانستان، بلکه با رویکرد سیاسی ای که برای احیای روابط منطقه‌ای اتخاذ کرده، در تضاد است.

بُعد چینی همچنان حساس‌ترین نکته است. تا به امروز، هیچ مدرکی مبنی بر حضور مستقیم نظامی چین در بگرام وجود نداشته و نقش آن محدود به همکاری اقتصادی و سرمایه‌گذاری است. با وجود این، صرف تأکید بر چین برای برجسته کردن محدودیت‌های معضل آمریکا کافی است؛ اینکه واشنگتن می‌ترسد پکن در خلأ پس از خروج جایگزینش شود، اما فاقد ابزارهای لازم برای جلوگیری از این موضوع است. بنابراین، به تهدیدات کلامی و احیای پرونده القاعده به عنوان تلاشی برای جلوگیری از ظهور چینی‌ها متوسل می‌شود، با این آگاهی ضمنی که اجرای این طرح بعید است.

تا به امروز، هیچ مدرکی مبنی بر حضور مستقیم نظامی چین در بگرام وجود نداشته و نقش آن محدود به همکاری اقتصادی و سرمایه‌گذاری است

از منظری دیگر، بحران نشان می‌دهد چگونه آمریکا همچنان اسیر مجموعه افغانستان است. با وجود خروج، واشنگتن همچنان قادر به پذیرش ایده خروج از منطقه‌ای نیست که به عنوان سکوی پرتابی برای سیاست‌هایش در آسیای مرکزی عمل می‌کرد. بازگشت به طرح بگرام به این معنی است که پرونده افغانستان هنوز در ذهن راهبردی آمریکا بسته نشده، بلکه همچنان به عنوان ابزار فشار بالقوه در بازی توازن قوای بین‌المللی وجود دارد.

نکته اینجاست، رویکرد آمریکا می‌تواند برای خود واشنگتن نتیجه‌ معکوس داشته باشد. تهدید به کنترل مجدد بدون توانایی اجرا، اعتبار واشنگتن را تضعیف و تصویر آمریکا را به عنوان قدرتی که از تعهداتش عدول می‌کند و تهدید به کاری می‌کند که نمی‌تواند، تقویت می‌کند. همچنین به کابل کارت دیگری می‌دهد تا استقلال تصمیم‌گیری اش را نشان دهد و به پکن و مسکو فرصت می‌دهد از تناقضات آمریکا برای نشان دادن شکستش در مدیریت خروج نیروها بهره برداری کنند.

صحبت از بازپس‌گیری بگرام، به اندازه‌ای که بیانگر معضلی راهبردی است که واشنگتن در رویارویی خود با چین تجربه می‌کند، نشان‌دهنده طرحی واقع‌بینانه نیست. بیشتر آزمونی برای واکنش‌ها و تلاشی برای احیای اعتبار است تا پروژه ای نظامی و عملی. در حالی که کابل بر حاکمیت خود اصرار دارد و چین به گسترش اقتصاد خود ادامه می‌دهد، ترامپ همچنان در دام لفاظی‌هایی گرفتار است که منعکس‌کننده قدرت خیالی است تا توانایی واقعی. وی «گره بگرام» را به نمادی جدید از مبارزه آمریکا با جهانی تبدیل می‌کند که سریع‌تر از آنچه بتواند درک کند، در حال تغییر است.

ارسال نظر